Thursday, 29 August 2019

Introduction to Christian churches شروع و شکلگیری کلیساها


شروع و شکلگیری کلیساها
کليساھا در ايرا ن معاصر
در حال حاضر در ايران ، کليساھای زير موجوديت دارند:
1-کليسای گريگوری ارمنی2- :کليسای نستوری يا شرق آشور: اين کليسا نيز که کليسای باستانی و سنت ی آسوريان
می باشد.
کليسای کاتوليک : از سد ه ھای 17 به اين طرف ، در اثر فعاليت ھای ميسيونرھای
کاتوليک ، عده ای از ارامنه و آسوريان به مذھب کاتوليک در آمده اند و کليساھای کاتوليک را به زبان خود
تشکيل داده اند.
کليسای اَنگليکن : از اواسط قرن نوزدھم ، ميسيونرھا ی کليسای انگليکن در ايران
شعبه ھايی تأسيس کردند که در ايران بيشتر ب ه کليسای اسقفی معروف است .
کليسای پرزبيتری : ھمزمان با تأسيس کليسای انگليکن در ايران ، کليسای پرزبيتری نيز
شناخته « کليسای انجيلی « در اثر فعاليت ميسيونرھا تأسيس شد. کليسای پرزبيتری در ايران بيشتر با نام
می شود.
کليسای برادران : کليسای برادران در ايران در سال 1920 توسط دکتر سعيد خان
کردستانی تأسيس شد که ھنوز نيز تحت ھمين نام وجود دارد.
کليسای جماعت ربانی و پنطيکاستی : از اوائ ل قرن بيستم ، نھض ت پنطيکاستی به ايران
نيز سرايت کرد و نخست در ميان آسوريھای ساکن اروميه رواج فراوان يافت . اين نھضت بعدھا در ميان
ارامنه و ساير ايرانيان نيز راه يافت که منجر به تأسيس کليسای جماعت ربانی گشت .
به غير از مذاھب رسمی مسيحيت ، گروھھای ديگری نيز در ايران فعاليت دارند، نظير شاھدان يھوه ، مورمونھا و ادونتيستھا. اما چون اين گروھھا جزو کلیساهای رسمی مسيحيت نيستند، ازاشاره به آنھا در اي ن مقاله مختصر صرفنظر می کنيم .

شروع شکلگیری کلیسا ها از آغاز تا قرن چھارم
مسيحيت را رسولان عيسی مسيح در ھمان قرن اول تا به دورترين نقاط جھان که برايشان ميسر
بود اشاعه دادند. عيسی مسيح خود کتابی ننوشت . رسولان مقدس او از سا ل 50 ميلادی به بعد، نياز به
وجود تعاليم مکتوب را احسا س کردند و به نوشتن زندگی و تعاليم عیسی مسیح مبادرت ورزيدند و نيز
رھنمودھای مھمی برای زندگی مسيحيان و شرح عقايد مسيح ی در رسالات خود ارائه دادند. نوشته ھای
رسولان مسيح که تحت الھام روح خدا قرار داشتند، ھما ن کتابی است که عھدجديد (يا انجيل مقدس )
نام دارد. مسيحيان علاوه بر کتاب عھدجديد، کتب مقدسه يھود را نيز جزء لاينفک کتاب آسمانی خود
به شمار می آوردند.
آنچه که رسولان طبق تقدير الھی به نگارش در آوردند، مسائل و موضوعاتی بود که به نيازھای
خاص مسيحيان و کليسای قرن اول پاسخ می داد. مسائل و نکات ديگری نيز بود که نياز به نگارش آنھا
وجود نداشت ، چرا که کليساھا از آنھا آگاھی داشتند و رعايتشان می کردند. به اين ترتيب ، کليسا برا ی ايمان
و عمل مسيحی ، از دو منبع ھدايت الھی برخوردار شد: نخستين منبع ، نوشته ھای مقدس رسولان مسيح
بود؛ و دومين ، سنت شفاھی ايشان تعاليم متداول و رايجی که از ايشا ن در کليساھا به ميراث گذاشته شده
بود).
کليسايی که به اين شکل در نقاط مختلف جھان آن روزگار بنيا ن گذارده شد، از اواخر قر ن اول تا
اوائل قرن چھارم ميلادی ، با دو پديد ه مواجه بود: گسترش چشمگير و روزافزو ن از يک طرف ، و آزار و
شکنجه شديد و روزافزون از جانب حکومت ھا از طر ف ديگر!






آغاز اختلاف نظرھا در قرن چهارم

شوراھای کليسايی
در سال 313 ، کنستانتين ، امپراطور روم ، به مسيحيت گرويد و فرما ن قطع آزار و پيگرد مسيحيا ن
را صادر کرد. از اين سال به بعد بود که مسيحيان در امپراطوری روم که بخش عظيمی از دنيای متمدن آن
روزگار را در بر می گرفت ، برای نخستين بار روی آرامش را ديدند. نبايد از نظر دور داشت که مسيحيت
بيش از ھر جای ديگری ، در امپراطوری روم گسترش يافته بود.
در اين شرايط آرام و به دور از واھمه و نگرانی بود که کليسا توانست ھم سازمان و تشکيلا ت
خود را سامان بخشد و ھم آن دسته از مسائل عقيدتی و الاھياتی را که مورد بحث و مناقشه بود، به گونه ای
مدون تبيين و تثبيت نمايد. به اين ترتيب ، در فاصله سالھای 323 تا 451 چند شورا ی کليسايی تشکيل شد
و اسقفان از سراسر کليساھای امپراطوری روم ، اعتقادنامه ھای اساسی مسيحيت را بر اسا س تعاليم
کتاب مقدس تھيه کردند که مورد توافق تمامی کليساھا قرار گرفت . در اين اعتقادنامه ھا بود که نکات ظريف
و مھ م الھياتی ھمچون تثليث و طبيعت الھی و انسانی عيسی و کتب رسمی عھدجديد به طور نھايی مورد
بحث و تبادل نظر و تصويب قرار گرفت . اگر اسقفی تابع مصوبه ای که مورد تأئيد اکثريت بود نمی شد، طبعاً
از مقام خود عزل می گرديد.

تقسيم امپراطوری روم
در دوره ای که کنستانتين امپراطور بود، حکومت روم از درو ن و بيرو ن دچار بحران ی شديد بود،
بحرانی که سرانجام در اواخر قرن پنجم ، موجب سقوط نھايی آن گرديد.
کنستانتين برای بھبود اي ن حکومت فرتوت و بيمار، دست به يک ابتکار زد. او امپراطور ی عظيم
روم را که مرزھايش در مشرق زمين به ترکيه و سوريه و عرا ق امروزی می رسيد و در مغرب به
منتھی اليه شمال غربی آفريقا و اسپانيا و فرانسه و انگلستان ، به دو بخش غربی و شرقی تقسيم کرد.
پايتخت بخش غربی ، شھر روم باقی ماند؛ برای بخش شرقی ، کنستانتين شھری را در کرانه شمال غربی
آسيای صغيرترکيه امروزی  بنا کرد و آ ن را به نام خود، کنستانتينوپل ناميد، يعنی شھر کنستانتين که
ھمان استانبول امروزی است . بخش شرقی امپراطوری روم را بيزانس نيز می نامند.
اين اقدام گرچه جنبه سياسی داشت ، اما بر امور کليسايی اثری عميق و ماندگار گذارد. تا پيش از
اين تقسيم ، طبعاً اسقف شھر روم خود را اسقف اول از ميان اسقفانِ برابر می شمارد. اما با ايجاد پايتخت
جديد، اسقف شھر کنستانتينوپل نيز خود را در محدوده سياسی روم شرقی ، اسقف اول و ھمرديف اسقف
روم به شمار آورد. از اين تاريخ به بعد، ميان اسقف شھرھای روم و کنستانتينوپل بر سر رھبر ی جھان
مسيحيت ھميشه رقابت وجود داشت
 .
مسيحيت در امپراطوری ساسانی
مسيحيت به موازات گسترش در غرب يعنی امپراطوری روم ، در شر ق يعنی امپراطوری ساسانی
نيز اشاعه چشمگيری داشت . امپراطوری ساسانی از غرب شامل سرزمينھای عراق و جنوب شرقی ترکيه
امروز می شد. مردم اين نواحی سريانی زبان بودند و از ھمان قرن اول به مسيحيت گرويده بودند. در داخل
فلات ايران و افغانستا ن امروزی ، و در ميا ن قبائل ترک و مغو ل نيز عده ای در اثر فعاليت تبشيری کليسای
ايران به مسيحيت در آمده بودند.
با رسميت يافتن مسيحيت در امپراطوری روم و تبديل آن به آیین رسمی حکومت ، مسيحيا ن ايران
امپراطوری ساسانی ، خصوصاً ساکنين نواحی غربی اين حکومت ، شديداً مورد سوءظن پادشاھان ساسانی
قرار گرفتند، چرا که ايشان را دوستانِ دشمن می پنداشتند و ايشان ھمواره در مظان جاسوسی قرار داشتند.
با وجود ستمھای وحشيانه شاھان ساسانی بر مسيحيان و کشتارھا ی بی رحمانه ايشان ، مسيحيت در اين
امپراطوری پيشرفت چشمگيری کرد.__

نخستین انشعاب
همانطور که گفتیم، در قرون چهارم و پنجم، اصول اعتقادات مسیحی در شوراهای بین  کلیسایی مورد بحث قرار قرار می گرفت و مصوبات آنها به صورت اعتقادنامه تدوین می شد که مورد قبول همه کلیساها بود.
در سالهای 431 و 451، موضوع طبیعت الهی و طبیعت انسانی عیسی مسیح در دو شورای بین الکلیسایی مهم، مورد بحث قرار گرفت. طبق مصوبه این شورا به استناد آیات کتاب مقدس، این عقیدت تصویب شد که مسیح هم دارای طبیعت الهی بود و هم طبیعت انسانی. این دو بطور ارگانیک با یکدیگر متحد شدند ( اما « یکی » نشدند ) تا یک شخصیت واحد یعنی عیسی مسیح، را تشکیل دهند. به این ترتیب، عیسای مسیح، هم انسان کامل بود و هم خدای کامل. او « خدا – انسان» بود. این مصوبه به تعلیم ارتودوکس      ( یعنی تعلیم صحیح ) معروف شد و کلیساهای کاتولیک، ارتودوکس، و پروتستان به آن معتقدند.
کلیسای ایران ( کلیسای نستوری یا سریانی یا شرق آشور )
مخالفین این آموزه، یکی اسقف نستوریوس بود که اعتقاد داشت طبیعتهای الهی و انسانی مسیح به گونه ای مکانیکی کنار یکدیگر قرار داشتند. عیسی در واقع « حامل خدا » گردید. به عبارت دیگر، خدا در وجود انسانی به نام عیسای ناصری سکنی گزید و اتحاد میان طبیعت الهی و انسانی او کامل نگردید مگر تا زمان صعودش. نستوریوس از مقام خود عزل شد و تبعید گردید

کلیسای نستوری یا آشوری

کلیسای امپراطوری ساسانی که به خاطر دین مشترکش با روم شرقی، همواره در معرض اتهام به جاسوسی و خیانت قرار داشت، از این اختلاف نظر استفاده کرد و آموزة نستوریوس را به عنوان تعلیم رسمی خود پذیرفت. بدینسان، کلیسای ایران چه از نظر تشکیلات و چه از نظر عقیدتی، خود را از کلیسای غرب ( امپراطور روم ) جدا کرد. کلیسای ایران تا قرن یازدهم میلادی رشد چشمگیری داشت. طبق مدارک تاریخی، بیش از یک چهارم از قبایل مغول در اثر فعالیتهای کلیسای ایران به مسیحیت گرویده بودند. مبشرین ایرانی حتی تا به چین رفتند و امروزه ستون یادبودی
به نام سنگ سیان در این کشور که به خط پهلوی و سریانی نوشته شده، شاهد این واقعیت می باشد. اما از قرن یازدهم به بعد، در اثر سختگیری حکومت های ترک در ایران و بعد، حملات ویرانگر مغولان در قرون 13تا15، کلیسای ایران به اقلیتی اندک تبدیل شد که پیروان آن، در شمال عراق امروزی، در شهرهای موصل و اربیل و کرکوک  می زیستند. این اقلیت همان است که امروز « آشوری » یا « آسوری »     می نامیم که در نقاط مختلف ایران و عراق به سر می برند. کلیسای سنتی ایشان نیز، به کلیسای « شرق آشور » یا « نستوری » معروف است. این کلیسا بازمانده کلیسای باستان امپراطوری ساسانی است که همواره زبان سریانی را زبان رسمی عبادات خود نگاه داشت.





کلیسای ارمنی
در مقابل این دو آموزه، عده ای بر جنبه و طبیعت الهی مسیح آنقدر تأکید کردند که طبیعت انسانی او نادیده گرفته شد. این عده اعتقاد داشتند که این دو طبیعت در هم ادغام شد تا یک طبیعت که آن هم طبیعت الهی باشد، به وجود آید. کلیساهای ارمنی، قُبطی ( اقلیت مسیحی مصر )، حبشی، و یعقوبی سوریه و لبنان، پیرو این تعلیم می باشند.
امروزه کلیسای رسمی و سنتیِ ارمنستان و نیز ارمنیان مقیم ایران و سایر نقاط جهان، پیرو این عقیده می باشند. کلیسای ارمنی به پاس خاطر کشیش ایرانی یعنی گریگور لوساوریچ ( نوربخش )، که ارمنستان را به مسیحیت فراخواند، به کلیسای گریگور نیز معروف است.
لازم به تذکر است که از نظر اصولی، کلیساهای شرق آشور و ارمنی به کلیسای ارتودکس یونانی نزدیکند تا به کلیسای کاتولیک روم.

کاتولیک و ارتدوکس
همانطور که متذکر شدیم،تقسیم امپراطوری روم به دو بخش شرقی و غربی، رقابتی را میان اسقفان دو پایتخت، یعنی روم و کنستانتینوپل ( استانبول امروزی ) به وجود آورد. این رقابت و اختلاف ناشی از آن، در آغاز بسیار بی اهمیت بود. اما رفته رفته، در اثر تحولات سیاسی و اجتماعی، توازن به سوی اسقف روم برهم خورد.

علل انشعاب
عامل نخست، سقوط روم غربی در اواخر قرن پنجم به دست اقوام ژرمن و اروپای شمالی بود. امپراطوری کهن و پیر روم غربی، پس از هزار سال، به دست اقوام وحشی از میان رفت. در خلأ سیاسی که به دنبال این امر به وجود آمد، اسقف شهر روم، نقشی بسیار حساس و مثبت به نفع مردم ایفا کرد. او به خاطر نفوذ و اعتبار خود، مانع از این شد که مهاجمین شهر بزرگ روم را ویران کنند. این امر وجه و اعتبار اسقف روم را بیش از پیش افزایش داد. به تدریج که این قوم ( نیاکان آلمانیها، فرانسویها، و مردم اسکاندیناوی امروز) به مسیحیت گرویدند، قدرت اسقف روم نیز که اکنون دیگر« پاپ » نامیده    می شد ( یعنی «پدر» )، فزونی چشمگیری یافت، طوری که شخص پاپ عملاً نقش امپراطوران روم را ایفا می کرد. نصب و عزل پادشاهان محلی اروپا به امر او صورت می گرفت .
عامل دوم را باید در وضعیت سیاسی و اجتماعی روم شرقی جستجو کرد. در همان دوره هایی که اسقف روم از قدرتی روزافزون برخوردار می شد، اسقف روم شرقی ( بیزانس )، به خاطر حضور شخص امپراطور در پایتخت از یک سو، و پیشروی مسلمانان در مناطق مسیحی نشین از سوی دیگر، نفوذ و قدرت روحانی و دنیوی او را محدود می ساخت.
جدایی کامل
علاوه بر اینها، اختلافات عقیدتی بسیار جزئی و بی اهمیتی نیز در میان کلیسای روم غربی و کلیسای روم شرقی بروز کرده بود. در سال 1054میلادی، پاپ هیأتی را به کنستانتینوپل گسیل داشت تا یک اختلاف جزئی در خصوص یکی از مراسم عبادی را به اسقف این شهر حل و فصل کند ( اسقف اعظم شهر کنستانتینوپل را « پاتریارخ » می نامیدند، که به معنی پدر و فرمانروا است ). از آنجا که مذاکرات به توافق نینجامید، هیأت اعزامی روم، پاتریارخ را تکفیر کرد. پاتریارخ نیز پاپ را تکفیر کرد.
بدینسان این دو کلیسای بزرگ از سال 1054 به طور کامل از یکدیگر جدا شدند. کلیسای روم شرقی خود را « ارتودکس » می نامید ( یعنی صاحب    « تعلیم » )؛ کلیسای روم غربی نیز خود را «‌کاتولیک» می نامید ( یعنی جامع یا در بر گیرنده تمام مسیحیان ). از آن زمان به این سو، این دو کلیسا با یکدیگر هیچ تماسی نداشتند، تا اینکه در دو سه دهة اخیر، طی تماس هایی که میان پاپ و پاتریارخ کلیسای ارتودکس برقرار شد، این تکفیر متقابل پس گرفته و باطل اعلام شد.

تفاوت کلیسای کاتولیک و ارتدوکس
در اینجا مناسب است متذکر شویم که تفاوتهایی که میان کلیساهای کاتولیک و ارتودکس وجود دارد، از نظر عقیدتی بسیار جزئی و بی اهمیت   می باشد. از نظر مراسم عبادی نیز در طول زمان، تفاوتهایی میان این دو کلیسا بوجود آمده که اساساً پیش پا افتاده می باشد؛ برای مثال، کشیشان کلیسای ارتودکس باید ریش نگه دارند اما کشیشان کاتولیک می توانند ریش خود را بتراشند !‌ یا اینکه کشیشان کاتولیک در هر رتبه ای می بایست مجرد بمانند، در حالی که کشیشان ارتودوکس که رتبه ای پایین تر از اسقف دارند، می توانند ازدواج کنند، اما دیگر به نمی توانند به مراتب بالاتر برسند.
نظیر همین تفاوت نیز میان کلیسای کاتولیک و کلیساهای ارمنی و آشوری وجود دارد. به غیر از این، هیچ نوع اختلاف عقیدتی قابل ذکر این کلیساها را از هم جدا نمی کند. همة آنها به اعتقادنامه های اولیة شوراهای       بین کلیسایی وفا دارند
نهضت پروتستان

علل بروز سومین انشعاب که منجر به پیدایی کلیساهای پروتستان گردید، بسیار متعدد است و به فرصتی طولانی نیاز دارد که طبعاً از حوصله این جزوه کوتاه خارج است. علل گوناگونی همچون عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و مذهبی، موجب اعتراض و انشعاب در کلیسا گردید. ما در اینجا سعی می کنیم تا آنجا که ممکن است، ماجرا را به طور خلاصه توضیح دهیم.
در نیمه دوم قرن وسطی ( قرن های 11 تا 15)، پاپ از قدرت و مقامی همطراز با امپراطور روم باستان برخوردار شده بود. سلطه و اقتدار او نه فقط امور روحانی و مذهبی، بلکه امور سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را نیز در بر گرفت. حکومت های اروپایی نظیر آلمان و فرانسه و اسپانیا و انگلستان مجبور بودند مالیاتی مذهبی به واتیکان بپردازند. کلیسای کاتولیک در همه کشورها صاحب بهترین زمینها بود. پاپها حتی در نصب و عزل پادشاهان کشورهای اروپا مستقیماً دخالت داشتند، ایشان به واسطه نفوذ روحانی که بر مردم داشتند، می توانستند به اتباع یک کشور دستور بدهند که از پادشاه فرمانبرداری نکنند.
علاوه بر این عوامل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، عامل اخلاقی و مذهبی نیز مطرح بود. مقام مقدس رهبری کلیسا ( مقام پاپی ) بیشتر وسیله ای برای ارضای حس جاه طلبیِ اسقفان دنیوی شده بود. آنان توجه چندانی به زندگی دنیوی و روحانی افراد نداشتند. تا زمانی که هزینه های سنگین دربار پاپ از طریق مالیات های مذهبی تأمین می شد، وضع مردم دیگر اهمیتی نداشت .
در این میان اسقفان و کشیشان بسیاری که افرادی مقدس و پرهیزکار بودند و از چنین افراط هایی رنج می بردند، به تدریج صدای اعتراض خود را بلند کردند. این اعتراض به دو شکل ابراز می شد: یکی به صورت تشکیل گروهای رُهبانی برای دوری گزیدن از این انحطاط و حفظ تقدس خویشتن و جامعه شان ( اینها در لباس راهب ها و راهبه ها به صومعه پناه می بردند و به خدمات فرهنگی و آموزشی و اجتماعی و رسیدگی به نیازمندان می پرداختند )؛ دیگری، اعتراض و مخالفت علنی علیه اقتدار و استیلای پاپ. شکل اول معمولاً مورد تأیید پاپها قرار می گرفت. از این رو در قرون وسطی شاهد تشکیل نظام های مختلف رُهبانیت می باشیم که خدمات خیریه، فرهنگی، و اجتماعی بسیاری کردند. اما نوع دوم اعتراض همیشه با قاطعیت پاسخ داده می شد.
تمام این عوامل دست به دست هم دادند و زمینه را برای تحولی عمیق مستعد ساختند. پادشاهان و حکام محلی مایل بودند از سلطه سیاسی و اقتصادی پاپ خارج شوند. کشیشانِ ناراضی نیز که می دیدند اعتراضشان به هیچ جا نمی رسد، آماده پذیرش هر نوع تحولی در امور کلیسایی و روحانی بودند. مردم و خصوصاً طبقه روشنفکر که تحت تأثیر رُنسانس، خواستار آزادی اندیشه بودند، از هرگونه تحولی که این آزادی را تأمین می کرد حمایت     می کردند.

آغاز نهضت 

در سال 1517 یک کشیش آلمانی به نام مارتین لوتر (1483 تا 1546) که فردی بسیار با تقوا و نیز تحصیل کرده بود، اعتراضات خود را بر سر در کلیسای شهر ویتنبرگ در آلمان نصب کرد، که در آن به 95 مورد از افراط های واتیکان اعتراض شده بود. واکنش واتیکان احضار لوتر و قص ددستگیری او بود. اما در اثر تحولات سیاسی- اجتماعی که ذکر کردیم، لوتر این بخت را یافت که مورد حمایت حاکم آلمانیِ منطقه قرار گیرد.
چیزی نگذشت که بسیاری از کشیشان و مسیحیان به نهضت لوتر پیوستند. گرچه خود او مایل نبود کلیسا یا فرقه ای جدید ایجاد کند، بلکه می خواست کلیسای کاتولیک از درون خود را اصلاح کند، اما پیروان خسته و دلزدة او، نهضت لوتر را تبدیل به فرقه ای جدید در مسیحیت کردند. ظرف چند دهه اعتراض لوتر سراسر دنیای مسیحی غرب را فرا گرفت. این نهضت به خاطر اعتراضش به پاپ و دربار او، « پروتستان » نامیده شد، یعنی « اعتراض کننده » . نهضت پروتستان را « نهضت اصلاحات کلیسا » نیز می نامند .
اعتراض و نهضت پروتستان از همان آغاز خیلی سریع به شاخه های مختلف تقسیم شد .  گرچه نهضت اصلاحات کلیسایی معمولاً به مارتین لوتر آلمانی نسبت داده می شود، اما چهره های برجسته ای همچون ژان کالوَن فرانسوی، اولریخ زوئنیگلی سوئیسی، و فلیپ ملانکتون آلمانی نقش بسیار مهمی را در این نهضت ایفا کردند. این افراد بنیانگذاران نهضت اصلاحات بودند.

نتایج عقاید اصلاح گران 

برخی از متفکرین مسیحی آرزو می کنند که کاش نظرات اصلاح گران به جای پدید آوردنِ گروههای جدید در مسیحیت، کلیسا را از درون متحول می کرد. اما متأسفانه چنین نشد.
نهضت اصلاح گران باعث شد مسیحیت جان تازه ای بگیرد، خصوصاً اینکه توجه تازه و عمیقی به کتاب مقدس مبذول شد. آزادی اندیشه در عرصه الهیات موجب پدید آمدن دیدگاههای جدیدی گردید.
اما دیدگاه اصلاح گران که مبتنی بر آزادی اندیشة مسیحیان و حق آنها در تفسیر کتاب مقدس بود، سبب شد که درست در زمان حیات ایشان، نهضتشان به شاخه های جدیدی منشعب شود. و متأسفانه این فرایندِ انشعاب هنوز نیز پس از گذشت 500 سال از آن زمان، ادامه دارد و گاه باعث اغتشاش فکری بسیاری می گردد

کلیسای پرزبیتری

یکی از بزرگترین چهره های نهضت پروتستان، ژان کالوَن (1509-1564)، کشیش و عالم الهی فرانسوی است. کالون اعتقاداتی بر اساس کتاب مقدس ارائه داد که بسیاری از کلیساهای پروتستان پیرو آن می باشند.
مهمترین اصل اعتقادی کالون به مسأله رستگاری و محدوده شمول آن مربوط می شود. کالون تعلیم می دهد که خدا از پیش عده ای را برای رستگاری و عده ای را برای هلاکت جاودانی انتخاب و مقرر کرده است. مسیح بر روی صلیب کفاره گناهان بشر گردید، اما عمل نجات بخش او فقط شامل آنانی می شود که از ازل برای رستگاری مقرر شده اند. این عده قدرت این را ندارند که با انتخاب الهی مقاومت کنند و مجبور به پذیرش رستگاری       می باشند.
آنها یکبار که فیض خدا را پذیرفتند، دیگر برایان امکان بازگشت و ارتداد و سقوط وجود ندارد و تا ابد محفوظ می باشند. اعتقاد کالون در خصوص رستگاری بیشتر حالتی جبرگرایانه دارد و آزادی بشر را در این زمینه      نمی پذیرد .
از نظر اداره امور کلیسا، کالون روش «پرزبیتری» ( Presbyterianيا مشايخي) را عنوان كرد که طبق آن، کلیسا تحت نظر «پرزبیترها» (مشایخ کلیسا) اداره می شود. شبان یا کشیش کلیسا مجری تصمیمات مشایخ      می باشد. امروزه، کلیساهای پرزبیتری از روش مدیریت کالون پیروی        می کنند.
اما به جز کلیساهای پرزبیتری، بسیاری دیگر از کلیساهای پروتستان نیز پیرو اعتقادات کالون در خصوص رستگاری می باشند. نظیر کلیسای اَنگلیکن، باپتیست، و برادران.
کلیساهای متودیست که بزرگترین شاخه پروتستان در دنیاست و پنطیکاستی و چند شهبه دیگر پروتستان، پیرو عقاید الهی دان هلندی، آرمینیوس (1559-1609) هستند که با اصول اعتقادی جبرگرایانه کالون درباره مشیت الهی به مخالفت برخاست. آرمینیوس، مانند کلیسای کاتولیک، معتقد به آزادی اراده انسان در پذیرش یا رد رستگاری می باشد.

کلیسای انگلیکن

نهضت اعتراض به مذهب کاتولیک، از همان آغاز به انگلستان نیز راه یافت. در این سرزمین، چند قرن بود که جریانهای اصلاح طلب خواهان تغییراتی در ساختار عقیدتی و تشکیلاتی کلیسای کاتولیک بودند. اما در قرن شانزدهم، شرایط سیاسی و اقتصادی انگلستان برای پذیرایی از چنین تحولی و رهایی از سلطة پاپ مستعد بود. هِنری هشتم(1509-1547)، پادشاه انگلستان به علل خانوادگی، سیاسی، و اقتصادی، قانونی از پارلمان گذراند که به موجب آن، شخص پادشاه رئیس کل کلیسای انگلستان گردید و کلیسای انگلستان از وابستگی به واتیکان خارج شد. این جدایی و استقلال گرچه در آغاز فقط امور تشکیلاتی را فرا می گرفت، اما پس از مدت کوتاهی، مسائل عقیدتی را نیز در بر گرفت و کلیسای انگلستان اصول اعتقادی کالون را پذیرفت.
بدینسان کلیسای اَنگلیکَن (یا کلیسای انگلستان)پا به عرصه وجود گذاشت که در رأس آن پادشاه یا ملکه انگلستان قرار دارد. مراسم و تشریفات عبادی و سلسله مراتب اداری این کلیسا، بسیار شبیه به کلیسای کاتولیک می باشد


کلیسای باپتیست

قبلاً گفتیم که از قرن دوازدهم به بعد، در بطن کلیسای کاتولیک، گرایشهایی به اصلاحات روحانی وجود داشت که خود را به گونه های مختلفی بروز     می داد. جالب اینجاست که از همان آغاز نهضت اصلاحات، عده ای از مسیحیان این اعتراض را عنوان کردند كه اين اصلاحات بیشتر حالتی ذهنی و عقیدتی دارد و تأثیری بر رابطه نزدیک مؤمنین با خدا نگذاشته است. این افراد خود را از کلیساهای رسمی پروتستان جدا کردند و کلیساهای آزاد و مستقل تشکیل دادند. این معترضین پروتستان را بر حسب کشورهایشان،  پیه تیست و پوریتن می نامند.
یکی از این گروههای معترض، از همان زمانی که نهضت اعتراضی لوتر پا    می گرفت، این تعلیم را مطرح کردند که تعمید کودکان طبق اصول کتاب مقدس نیست و ایمانداران باید در سنی غسل تعمید بگیرند که قادر به درک و مفهوم و اهمیت روحانی این آیین باشند. این گروهها آناباپتیست (
Anabaptist ) نام يافتند . در سال 1609، یک کشیش اَنگلیکن به نام جان اسمیت (John Smyth ،              1514  -1612) تحت نفوذ مسيحيان پوریتان قرار گرفت و از کلیسای انگلیکن جدا شد و در سال 1612 کلیسایی را در انگلستان بنیاد نهاد که به باپتیست معروف شد. جان اسمیت نخست خود را غسل تعمید داد و از پیروان خود نیز خواست تا با آگاهی بالغانه از مفهوم توبه و تعمید، مجدداً آیین غسل تعمید را به جا آورند.
علت معروف شدن آنان به باپتیست ( تعمیدیون ) نیز همین اعتقادشان است که ایمانداران باید در سنی غسل تعمید گیرند که مفهوم توبه و ایمان را درک کنند. کلیساهای لوتری و پرزبیتری و انگلیکن، مانند کاتولیکها، کودکانی را که در خانواده مسیحی به دنیا می آیند، در دوره نوزادی یا سالهای اولیه کودکی غسل تعمید می دهند.
کلیساهای باپتیست اصولاً کالوینیست هستند. این کلیسا خیلی سریع در نقاط مختلف اروپا و آمریکا اشاعه یافت. باپتیست ها هیچ اتحادیه بین المللی ندارند. در آمریکا گروههای مختلف از کلیساهای باپتیست تحت پوشش اتحادیه های گوناگون گرد هم می آیند. در انگلستان نیز کشیشان باپتیست اتحادیه ای دارند، گرچه هر کلیسا برای خود از هر نظر مستقل و خودگردان است

كليساي متوديست

کلیسای متودیست را شخصی به نام( جان وسلی (J.Wesley ،           1703 -1791 در انگلستان بنیاد نهاد. او که پسر یک کشیش انگلیکن بود، در دوره تحصیل خود در دانشگاه آکسفورد، تعدادی از دانشجویان با ایمان را گرد خود جمع کرد و تشکیل گروهی را داد که به  «متودیست(1)» معروف شد. چندی بعد، جان به همراه برادر خود چارلز، سفرهایی را به اقصا نقاط جزایر بریتانیا شروع کرد و در همه جا مردم را به توبه واقعی و بازگشت به سوی مسیح دعوت می کرد. او هیچ کلیسایی تأسیس نمی کرد؛ ویژگی کارش این بود که در اماکن عمومی یا در فضای آزاد برای مردم موعظه می کرد.
بشارت ها و موعظه های جان و چارلز وسلی باعث تحولی عمیق در جامعة روبه انحطاط انگلستان گردید. این نهضت خیلی سریع در آمریکا منتشر شد. امروزه، کلیسای متودیست از بزرگترین و مهمترین کلیساهای پروتستان به حساب می آید.سرودهای روحانی و عمیق چارلز وسلی هنوز در کلیساهای انگلیسی زبان سروده می شود.

کلیسای برادران

نهضتی که امروزه کلیسای « برادران» نامیده می شود، در حدود سال 1830 در انگلستان آغاز گشت. عده ای از کشیشان کلیسای اَنگلیکن که از خشکی و عدم پویاییِ کلیسا دلزده شده بودند، آن را ترک کرده، گرد هم آمدند و کوشیدند جماعت ایمانداران را بر اساس اصول عهد جدید اداره کنند. این عده به طور خاص علیه این سیاست کلیسا اعتراض می کردند چرت که فقط کشیشان دستگذاری شده باید در خدمات کلیسایی مشغول باشند. به علاوه جهت حفظ وحدت « بدن مسیح » یعنی کلیسا، مایل نبودند هیچ نامی بر
گروه خود بگذارند. حتی نام « برادران » را نیز ایشان برنگزیدند؛ اما وقتی گروهی نامی نداشته باشد، طبعاً دیگران برای آن نامی ابداع می کنند !
تأکید عمده ایشان بر این بوده است که مؤمنین به برابری حق رهبری جلسات عبادتی را دارند، چون طبق کلام خدا همه ایمانداران کاهن هستند؛ در جلسات ایشان نیز هر هفته آیین عشاء ربانی برگزار می شد.
به این ترتیب، به خاطر رد مقام کشیشی به صورت خدمتی رسمی، برادران توانستند این حقیقت فراموش شده را مجدداً به اجرا در آورند که هر ایماندار عطایی دارد و    می تواند جایی در خدمت کلیسا داشته باشد. هر گروه از جماعت برادران از استقلال برخوردار بود و توسط گروهی از مشایخ که معمولاً به طور تمام وقت در خدمت کلیسا نبودند، اداره می شد.
این نهضت به تدریج در سراسر جهان گسترش یافت و حتی امروزه نیز یکی از بزرگترین انجمنهای میسیونری را دارا می باشد. اصول اعتقادی ایشان همانند سایر کلیساهای محافظه پروتستان می باشد

كليساي پنطيكاستي

نهضت پنطیکاستی از یک دانشگاه الهیات کانزاس در ایالت متحده آمریکا آغاز شد. در ژانویه سال 1901، عده ای از دانشجویان مطالعه کار روح القدس در کتاب اعمال رسولان بودند. توجه ایشان به این نکته جلب شد که طبق مندرجات این کتاب، هرجا که مسیحیان اولیه از روح القدس پر می شدند، به زبانهای ناشناخته ای که از روح القدس دریافت می داشتند، سخن می گفتند. یکی از آنان از بقیه خواست تا بر سر او دست بگذارند و دعا کنند تا او نیز این تجربه را بیابد. او بلافاصله شروع به سخن گفتن به زبانهای ناشناخته کرد. به دنبال او بقیه دانشجویان نیز این تجربه را دریافت کردند.
این نهضت که حالتی پر شور در مسیحیان ایجاد می کرد، موجب بشارت انجیل و دعوت مردم و بازگشت به سوی ایمان زنده و واقعی گردید. بدینسان در سال 1914، پیروان این نهضت نخستین تشکیلات خود را تحت عنوان    « جماعت ربانی» (Assemblies Of God ) در آمريكا به ثبت رساندند. در دهه هاى بعدى، تشکیلات مستقل دیگری نیز که پیرو همین نهضت بودند به وجود آمدند. نهضت پنطیکاستی خیلی سریع سراسر جهان مسیحیت را در قرن بیستم فرا گرفت.
ویژگی این نهضت این اعتقاد است که تجربه تعمید به روح القدس که در کتاب مقدس آمده، تجربه ای است جدا از توبه و ایمان به مسیح. نشانه دریافت این تجربه، فقط سخن گفتن به زبانهای ناشناخته ای است که روح القدس به فرد عطا می کند.
باید متذکر شویم که تمامی فرقه ها و شاخه های مسیحیت به موضوع تعمید به روح القدس معتقدند، با این تفاوت که آن


نهضت هاي كاريز ماتيك

در نیمه دوم قرن بیستم، عده ای از مسیحیان که به روح القدس و سخن گفتن به زبانها معتقد بودند، این عقیده را مطرح کردند که یگانه نشانه تعمید به روح القدس سخن گفتن به زبانهای ناشناخته نیست، بلکه نشانه های خارق العاده و فوق طبیعی دیگری همچون نبوت(سخن گفتن از جانب خدا) گریستن، فریاد کردن، خندیدن و بسیاری پدیده های فوق طبیعی دیگر    می تواند نشانه تعمید روح القدس باشند.
عده دیگری از مسیحیان، طبق اعتقاد سنتی خود، تعمید روح القدس را تجربه ای همزمان با توبه و ایمان می دانند، اما معتقدند که با دعا و درخواست از حضور خدا، ایمانداران باید از عطاهای روح القدس، نظیر سخن گفتن به زبانهای ناشناخته، نبوت، معجزات، مکاشفات، سرود خواندن تحت قدرت روح القدس، بهره مند گردند.
در دهه های اخیر، برخی از کلیساهای کاریزماتیک، در تجمعات خود، حالات و حرکات و صداهای خارق العاده ای ازخود بروز می دهند که معتقدند تحت نفوذ و قدرت روح القدس ظاهر می شود

كليساي غير فرقه اي


امروزه در اروپا و آمریکا کلیساهای مستقلی به وجود آمده اند که خود را وابسته به هیچ شاخه ای از مذهب پروتستان نمی دانند و معتقدند که از الگوی کلیسای اولیه ( که در کتاب اعمال رسولان ذکرش آمده ) تبعیت    می کنند. این دسته از کلیساها معمولاً به نوعی کاریزماتیک می باشند. هر یک از آنها نیز اصول اعتقادی خاص خود را دارند، گرچه در اصول اساسی اعتقادات،همه با هم و با کلیساهای سنتی کاتولیک و ارتودکس و پروتستان مشترک می باشند. این کلیساها خود را « غیر فرقه ای »( 
non-denominational )مي نامند

كليساي اوانجليكال

این کلیساها که به Evangelical يا به زبان آلمانی و زبانهای نزدیک به آن Evangelisch ناميده مي شوند، معمولاَ به يكي از اين دو دسته تعلق دارند: اينها يا همان كليساهاي غيرفرقه اي هستند، يا جزو كليساهاى مهم پروتستان می باشند. در هر دو حال، تأکید آنها بر ایمان و عمل به تمامیت پیام « انجیل »‌می باشد. این کلیساها بر رابطة شخصی و عمیق با خدا تأکید می گذارند و کسانی را به عضویت   می پذیرند که این تجربه را دارا باشند.

تفاوت كليساي كاتوليك وپروتستان

نخست باید به این نکته بسیار مهم توجه داشت که همه مذاهب مسیحیت ( یعنی کلیساهای ارتودکس، کاتولیک، و پروتستان ) بر سر اصول اصلی اعتقادات با یکدیگر توافق دارند. همة کلیساها بدون هیچگونه تردیدی ایمان دارند که عیسی مسیح پسر یگانه خداست که برای نجات بشر تن گرفت، از مریم باکره زاده شد، همچون انسان زیست، بر صلیب برای کفاره کردن گناهان بشر جان سپرد، در سومین روز زنده شد، به آسمان بازگشت، و روزی برای داوران جهان باز خواهد گشت. همة کلیساها ایمان دارند به روح القدس، روح مقدس خدا، که رستگاری را در دل بشر به عمل در می آورد. و همه ایمان دارند که انسان فقط به واسطة ایمان به فداکاری مسیح بر روی صلیب، از طریق توبه و ایمان، رستگار می گردند.
اما تفاوت های کلی کاتولیک ها و پروتستانها بر سر نکاتِ عمده زیر می باشد:

مرجع ایمان و عمل

یکی از اختلافات مهم کاتولیکها و پروتستانها، ظاهراً بر سر این است که اصول ایمان و عمل مسیحیت را چه مرجعی تعیین می کند. اعتقادات مسیحیت، و مناسک، و روش زندگی اجتماعی و فردی مسیحیان را کدام منبع و مرجعی تعیین می کند؟
کلیسای کاتولیک بر اساس سنت باستانی کلیسا، به سه مرجع معتقد است:
  • نخست، کتاب مقدس
  • دوم، اگر موضوع یا مسأله ای در کتاب مقدس تصریح نشده باشد،    نوشته های پدران کلیسا در سده های نخستین مسیحیت و سنن و رسومی که از آن روزگار باقی مانده است مرجع قرار می گیرد؛
  • سوم، تصمیمات و مصوبات مجمع اسقفانِ کلیساهای کاتولیک از سراسر جهان، تحت ریاست پاپ (Magisterium) ، تعیین کنندة اعتقادات یا مناسکی است که در دو منبع و مرجع اول یافت نمی شود.
این نگرش کلیسای کاتولیک بدون اساس نیست. کلیسای کاتولیک چنین استدلال می کند که پیش از شروع نگارش کتب عهد جدید، کلیسا « بود ». مسیح نخست کلیسا را بنیاد نهاد و بعد از آن، کلیسا ( رسولان و جامعه نخستین مسیحیت ) کتب عهد جدید را به وجود آورد. مفسر این کتب نیز کلیسا بود. پیش از تدوین کتاب های عهد جدید به صورت کتب مرجع مسیحیت، این کلیسا ( مجمع اسقفان ) بود که در خصوص اعتقادات و عبادات مسیحی نظر می داد و اتخاذ تصمیم می کرد. حتی پذیرش الهامی بودنِ 27 کتاب عهد جدید نیز توسط کلیسا صورت گرفت. به عبارتی دیگر، کلیسای کاتولیک معتقد است که طبق انجیل متی 18: 15-20 و انجیل یوحنا 14: 26 و 16: 12-14 و 20: 21-23، کلیسا صاحب اقتدار می باشد و روح القدس آن را در همة دوره ها و اعصار به جمیع راستی هدایت می فرماید و آنچه را که مسیح در زمان حیات بشری خود صراحتاً تعلیم نداد، بر آن مکشوف می سازد.
باید پذیرفت که کلیسای کاتولیک در برخی از مقاطع تاریخ، خصوصاً در اواخر قرون وسطی از این اقتدار به تفریط بهره گرفت. به همین سبب، نهضت پروتستان به صورت واکنشی  در مقابل آن قد علم کرد. و بدیهی است که در هر دو زمینه، چه در افراط و چه در تفریط، همیشه اشتباهاتی رخ   می دهد.
واکنش ِ پروتستانها این بوده که یگانه مرجع اعتقادات و روش زندگی مسیحی را فقط و فقط کتاب مقدس بدانند. به زعم پروتستانها، هر اعتقادی که در کتاب مقدس یافت نشود، نمی تواند جزو اصول اعتقادات مسیحی قرار گیرد . شعار اصلاح گران این بود : «  فقط کتاب مقدس » که به زبان لاتین آن را 
Sola Scriptura می گفتند. پروتستانها معتقدند که نوشته های پدران کلیسا نباید همطراز کتاب مقدس شمرده شود، بلکه باید در رتبه ای پایین تر از آن قرار گیرد. .

آیین های کلیسایی

عیسی مسیح در طول زندگی بشری، دو آیین وضع نمود: یکی آیین غسل تعمید است و دیگری آیین عشاء ربانی (یا شام خداوند). رسولان او نیز در کتاب عهد جدید فقط به این دو آیین اشاره کرده اند.
کلیسای کاتولیک به استناد نوشته ها و سنن پدران کلیسا علاوه بر این دو آیین، پنج آیین دیگر نیز جزو آیین های کلیسایی به حساب می آورند که عبارتند از :‌ آیین های 1- تأیید، 2 -  توبه واعتراف 3 - ، تدهین بیماران 4 -، انتصاب به مقام کهانت یا تقدس ، 5 – تجرد گرایی و ازدواج .
کلیساهای پروتستان فقط به همان دو آیینی که در کتاب عهد جدید آمده است، قائلند.
در زمینه موضوع آیینها، صرفنظر از تعدادشان، آنچه که کاتولیکها و پروتستانها را از یکدیگر متمایز می سازد، اهمیتی است که هریک از ایشان برای این آیینها قائل است. در کلیسای کاتولیک، آیینها خصوصاً آیین عشاء ربانی عناصر اصلی عبادت را تشکیل می دهند، حال آنکه در کلیسای پروتستان « موعظة کتاب مقدس » در مرکز مراسم عبادی قرار دارد.

مسأله رهبری کلیسا و تشکیلات اداری

کلیسای کاتولیک دارای ساختار سازمانی و سلسله مراتب مشخصی است. «پاپ» ( به معنی پدر‌) در رأس کلیسای کاتولیک قرار دارد؛ تحت نظارت او، اسقفان تعیین و منصوب و به خدمت مشغول می شوند؛ هر اسقف مسئول امور کلیساهای منطقه ای است که تحت نظارت او قرار دارد؛ کشیشان کلیساهای منطقه را او تعیین می کند. در هر کلیسا نیز یک یا چند کشیش و شماس خدمت می کنند.
در مذهب پروتستان، هر شاخه دارای سازمان و تشکیلات خاص خود        می باشد. تشکیلات کلیساهای انگلیکن و لوتری شبیه کلیسای کاتولیک است، با این تفاوت که هیچ مقامی در این کلیسا از مرجعیتی همپایه پاپ برخوردار نیست. سایر کلیساهای پروتستان اکثراً به صورت محلی و مستقل اداره می شوند، حتی اگر از مجمعی بین المللی نیز برخوردار  باشند.

موضوع کتاب مقدس

در مورد کتاب مقدس، دو تفاوت عمده میان کاتولیکها و پروتستانها وجود دارد. یکی بر سر تعداد کتابهای مقدس می باشد، و دیگری بر سر حق تفسیر آن .
همه کلیساها تعداد کتاب های وحیانی عهد عتیق را 39 و عهد جدید را 27 می دانند. اما کلیسای کاتولیک در قرن پانزدهم، چند کتاب دیگر را خودِ یهودیان نیز جزو کتب وحیانی خود نمی دانند، به عهد عتیق اضافه کرد. اما پروتستانها همان 39 کتاب اولیه را به رسمیت می شناسند. در خصوص تعداد کتب عهد جدید میان همه مذاهب مسیحیت اتفاق نظر وجود دارد.
.

موضوع رستگاری

در عهد جدید، رستگاری منوط به ایمان آوردنِ شخص به عیسی مسیح به عنوان پسر خدا می باشد که از آسمان به زمین آمد و انسان شد و رنج کشید و مصلوب شد و جان سپرد، و روز سوم پس از مرگش، با بدن خود زنده شد. شخص باید ایمان بیاورد که مرگ مسیح بر روی صلیب کفاره گناهانش را پرداخته است؛ این کفاره قادر است او را از مجازات ابدی در جهنم رستگار سازد و حیات جاودانی بخشد. شخص با ایمان آوردن به این حقایق، زندگی خود را نیز تسلیم عیسی مسیح می نماید و عهد می کند که مطابق تعالیم مسیح و هدایت روح اقدس زندگی کند.
همه مسیحیان از هر مذهب و کلیسایی به این اصل بنیادین اعتقاد دارند. تفاوت در نحوه پیاده کردن این حقیقت در زندگی مسیحیان می باشد.
کلیساهای پروتستان فقط و فقط «ایمان» را اساس رستگاری بشر می داند. وظیفه کشیشان و خادمین کلیسا فقط اعلام مژده رستگاری و خدمت به کسانی است که به این مژده ایمان می آورند؛ اما ایشان شخصاً اقتداری در رستگاری فرد ندارند. هر فرد با شنیدن و ایمان آوردن به این پیام رستگاری، می تواند حیات جاودانی را مستقیماً از خدا دریافت دارد و خون عیسی مسیح او را از گناهانش پاک ساخته، شایسته این زندگی ابدی می سازد.

نتایج این تفاوت ها

طبیعی است که هر اعتقاد و نگرشی نتایجی عملی به دنبال می آورد. ذیلاً به اختصار پیامدهای این نگرشها را در کلیساهای کاتولیک و پروتستان به اختصار از نظر می گذرانیم.
مراسم عبادی در کلیسای کاتولیک بیشتر حالتی ملموس و عملی دارد. مسیحی کاتولیک می داند که با شرکت در مراسم قربانی مقدس ( عشاء ربانی )، از فیض الهی برخوردار می شود. اعتراف او به گناهانش نزد کشیش اعلام مغفرت از سوی او، وجدان او را مطمئن می سازد که آمرزش الهی را قطعاً دریافت داشته است ( یوحنا 23:20). آیین تعمید او را از ورود به ملکوت خدا مطمئن می سازد. در کلیسای پروتستان، تأکید بر درک عمیق اعتقاداتی نظیر کفاره مسیح است؛ همچنین مرکزیت عبادات را در کلیسای پروتستان، موعظه تشکیل         می دهد. اینها همگی مسائلی که برای درکشان باید از قوة تفکر انتزاعی برخوردار بود.
تشکیلات منسجم کلیسایی کاتولیک موجب حفظ وحدت عقیدتی و اداری آن در طول قرون و اعصار گشته است. اما آزادی اندیشه نزد پروتستانها، هم موجب پویایی در الهیات و شیوه اداره کلیساها شده، و هم پراکندگی و کثرت شاخه ها و فرقه را سبب گشته است.
تأکید کلیسای کاتولیک بر مرجعیت « مجمع اسقفان » در تعیین اصول اعتقادات، باعث شده که اعتقادات جدید دائماً وارد کلیسا شود، اعتقاداتی که نه در سنت پدران اولیه کلیسا یافت می شود، نه در کتاب مقدس.

اصلاحات در كليساي كاتوليك

از همان آغاز نهضت اعتراض لوتر و سایر کشیشان، کلیسای کاتولیک سرانجام پذیرفت که باید به پاره ای از اصلاحات از داخل تن در دهد.
امروزه کلیسای کاتولیک براهمیت مطالعه کتاب مقدس در زندگی روزمره مسیحیان تأکید می گذارد و اجرای مراسم کلیسایی از زبانهای محلی مردم استفاده می کند، بر خلاف گذشته که همه مراسم به زبان لاتین ( ایتالیایی باستان ) برگزار می شد. این تحولات به طور خاص از زمان شورای واتیکان دوم که دهه 1960 تشکیل شد، تصویب گردید و به موقع اجرا در آمد.

آیین هفتگانه در کلیسای کاتولیک
 آیین‌های هفتگانه عبارتند از: غسل تعمید، تایید، توبه یا اعتراف، عشای ربانی یا شام آخر، ازدواج، تدهین و درجات مقدس یا تقدیس که اینها قوانین کلیسای کاتولیک است.

1 - غسل تعمید: در کلیسای کاتولیک وقتی که نوزادی به دنیا می آید با پاشیدن آب به سر او را تعمید می دهند

2 - تایید:  در آیین تایید، وقتی که فرد به سن تکلیف رسید یعنی در سیزده سالگی، کشیش آمده و حکم تایید را برای فرد تازه بالغ شده انجام می دهد. کشیش‌ها سر مکلف را مسح و دعایی می‌خوانند تا ایمان فرد تایید شود تا بعد از غسل تعمید، فیوضات و عنایات خدا را بیشتر درک کند.

3 - اعتراف و توبه:  اعتراف و توبه دیگر آیین هفت‌گانه‌ای‌ است که طبق آن، فرد گنهکار نزد کشیش رفته و پشت در اتاقکی به گناه خود اعتراف کرده و بخشیده می‌شود، یا به صورت حضوری در مراسمی عمومی، در جمع حضار و در ملأ عام، به گناهان گذشته خود برای همگان اعتراف می‌کند.

4 - شام خداوند یا عشای ربانی: مراسم عشای ربانی یا شام آخر که یادبو عیسی مسیح  است.  چرا که در کتاب مقدس و انجیل آمده است در این شب عیسی مسیح آمد و شرابی به حواریون داد و فرمود: این را بخورید که خون من است، سپس نانی را تکه تکه کرد و بین حواریون تقسیم نمود و فرمود: این را بخورید که جسم من است، در قرن های بعد مسیحیان کاتولیک تصویب کردند که هرکس که این نان و شراب را می خورد حقیقتا جسم و خون او،‌ به جسم و خون عیسی مسیح تبدیل می‌شود.

5 - ازدواج: در کلیسای کاتولیک کشیشها و راهبه ها نمی توانند ازدواج کنند و کشیشها باید صورت خود را بتراشند

6 - تدهین:  تدهین نیز، آخرین آیین هفت گانه است، در این آیین کشیش کسی که مرده است را با روغن مقدس  روغن مالی کرده و بالای سرش می نشیند و دعا می خواند تا فرد آمرزیده شود. این امر تنها در کلیسای کاتولیک انجام می‌شود و کلیسای  ارتدوکس و پروتستان آن را قبول ندارند.

7 – تقدس : در این امر اشخاصی که تمام زندگی خود را به خدمت به خداوند اختصاص داده و معجزاتی از آنها رخ داده قدیس شمرده خواهند شد . از نظر آنها حواریون و مریم مادر عیسی مسیح نیز قدیس است .

درجات کلیسای کاتولیک: کشیش، اسقف، کاردینال و پاپ

آمین  

John

No comments:

Post a Comment